سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات تکریت 11 قسمت دوم

سید علی قادری نیز از جمله رزمندگانی است که عملیات کربلای 5 در شلمچه اسیر شده است و دوران اسارت 4 ساله خود را در اردوگاه تکریت 11سپری کرده است.
مرحله سوم عملیات کربلای 5بودیم درگیری بسیار شدید بود با پشتیبانینیروها وارد خط شدیم تا ساعت 2تا 3بهدالظهر درگیری ادامه داشت تا اینکه عراقی ها وارد کانال شدند به طوری که درگیری تن به تن شد در همین لحظه یک خمپاره خورد نزدیک سنگر و من مجروح و از شدت جراحت بیهوش شدم پس از اینکه بهوش آمدم متوجه شدم عراقی ها کانال را گرفته اندو من تنها کسی بودم که در سنگر باقی ماندهبود مابقی بچه ها یا شهید شده بودند یا عقب کشیده بودند.
اسم سرای شهادت را اکثر بچه های جنگ شنیده اند بعد از سرای شهادت آب بود به همین خاطر گفتم تا شب صبر می کنمو بعد از مسیر آب خودم را به خط می رسانم.
دید درستی از داخل کانال به اطراف نداشتم بعد از یک ساعتی عراقی ها برای پاک سازی کانال آمدند و آنجا بود که ترکش خوردم ،کف کانال شروع به آتش گرفتن کردو من با توجه به زخمی که داشتیم توانایی بلند شدن نداشتم از طرفی عراقی ها بالای سرم بودند آتش شروع به پیشرفت کرد به طوری که جلوی چشمانم قرار داشتخودم را به کانال تکیه دادم می خواستم سنگر را عوض کنم اما عراقی ها در سنگر پشت سر من در حال استراحت بودند به همین خاطر به کانال برگشتم بدنم از شدت جراحت و آتشداخل کانال داغ شده بودیک ربع بعد مجدد از کانال خارج شدم اما این بار سرباز عراقی متوجه حضور من شد و اسلحه اش را به سمت من گرفت کوله پشتی پر خشاب و نارنجک ،عکس امام خمینی آن لحظه تنها توکلم به خدا بود و خدا رو شکر مشکلی پیش نیامد.
سربازهای عراقی کمک کردند تا کوله های خشاب را در آوردم و سرم را با باند بستندبالای کانال رفتیم خط کاملا گرفته شده بود و من تنها کسی بودم که آنجا باقی مانده بودم.
به سمت خط دوم عراقی ها رفتیم و پس از آن با نفر بر به خط سوم وسپس دوران اسارت در اردوگاه تکریت 11شروع شد.

ادامه دارد...



[ چهارشنبه 91/5/11 ] [ 9:47 عصر ] [ مرجان ] نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه